کارفرمانیوز - مدیرعاملی برگزیده که در سوابق کاری اش از مدیریت مالی در مجموعههای نفتی و حضور در چند شرکت مختلف تا استانداری در دو خطه متفاوت به چشم میخورد که هیچ یک قرابتی با تأمین اجتماعی ندارند؛ موضوعی که شاید اهمیت چندانی نداشته باشد، مگر زمانی که میدانیم شائبههای.ی جدی در خصوص سوابق این مدیر در برخی منصب هایش مطرح میشود که ضرورت دارد رفع شوند.
پس از هشت ماه اداره بزرگترین سازمان بیمهای خاورمیانه با سرپرستی، تأمین اجتماعی مدیرعاملش را شناخت؛ مدیری که به رغم تجربیات فراوان، با تأمین اجتماعی بیگانه است.
به گزارش کارفرمانیوز به نقل از تابناک؛ پس از آنکه سیدمحمدتقی نوربخش در واپسین روزهای آبان ماه سال گذشته در سفر کاری به گرگان بر اثر تصادف رخت از این جهان بست، دورانی در تأمین اجتماعی آغاز شد که کمتر کسی فکرش را میکرد : دوران اداره این سازمان عریض و طویل بدون مدیرعامل و به دست سرپرست.
دورانی هشت ماهه که به تازگی با حکم شریعتمداری، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، فرجام یافت تا مصطفی سالاری به شانزدهمین مدیرعامل تأمین اجتماعی در ۴۰ سال اخیر تبدیل شود. مدیرعامل سازمانی که در سال ۱۳۲۹ تشکیل شده و تاکنون ۳۴ مدیرعامل و سرپرست به خود دیده است.
این طول عمر کافی است تا هر سازمانی به اوج انسجام و سودآوری برسد؛ اما تأمین اجتماعی نه تنها به اوج نرسیده، که باور برخی مدت هاست ورشکسته شده و با دوپینگ و به برکت ردیف بودجه زنده است؛ ورشکستگی که مسئولان ترجیح میدهند حال و روز وخیمش را شرح ندهند، هرچند لابلای اظهارات ایشان هم نشانههای آن هویداست.
برای نمونه، همین چند وقت پیش بود که یکی از اعضای هیأت امنای سازمان تأمین اجتماعی، از استقراض از بانکها برای کسری منابع مالی این سازمان خبر داد و تأکید کرد که وامهای دریافت شده به این منظور، آنقدر زیاد و پر بهره هستند که تأمین اجتماعی در هر ماه ۱۰۰۰ میلیارد تومان سود بانکی پرداخت میکند!
او در ادامه این اتفاق را از جمله ضرباتی خوانده بود که دولت بر پیکره این سازمان وارد آورده و تأکید کرده بود که اگر دولت بدهی ۲۰۰ هزار میلیارد تومانی اش به تأمین اجتماعی را بپردازد یا حتی بخش کوچکی از آن را بازپس دهد، نیازی به استقراض از بانکها و پرداخت ارقام و اعدادی مانند سود ماهانه هزار میلیارد تومانی نیست.
این اعداد و ارقام به تنهایی برای نشان دادن وخامت حال تأمین اجتماعی کافی است، ولی افزون بر آن، به موارد پرشمار دیگری نیز میتوان اشاره کرد که از جمله آنها تبدیل بسیاری از شرکتهای زیرمجموعه تأمین اجتماعی به حیاط خلوت سیاسیون، زیانبار بودن بسیاری از شرکت ها، واگذاری شرکتهای زیان ده به عنوان رد دیون دولت به این سازمان و… است.
مواردی که هر یک شرح و بسطی مفصل دارند که دقیق شدن در آنها نشان میدهد، چرا سازمان تأمین اجتماعی به جای رسیدن به اوج بالندگی و سودآوری در هفتمین دهه عمر خود، به جایی رسیده که اگر بودجه نگیرد و دستش از بیت المال کوتاه شود، قادر به پرداخت حقوق مستمری بگیران خود نیز نیست!
دورانی تاریک برای سازمانی که چند ده میلیون تن در زیر مجموعه آن هستند، ولی تعیین مدیرعامل آن هشت ماه به طول انجامیده و گذشت این زمان طولانی هم موجب نشده که فردی از بدنه آن به هدایتش برگزیده شود تا تسلط وی بر همه امور این مجموعه و زیر و بمها و چالشهایی که با آن دست به گریبان است، امید به بهبود اوضاع سازمان را افزایش دهد.
مدیرعاملی برگزیده و نام آشنا که در سوابق کاری اش از مدیریت مالی در مجموعههای نفتی و حضور در چند شرکت مختلف تا استانداری در دو خطه متفاوت به چشم میخورد که هیچ یک قرابتی با تأمین اجتماعی ندارند؛ موضوعی که شاید اهمیت چندانی نداشته باشد، مگر زمانی که میدانیم شائبههایی جدی در خصوص سوابق این مدیر در برخی منصب هایش مطرح میشود که ضرورت دارد رفع شوند.
این نخستین مأموریتی است که باید توسط سالاری به ثمر بنشیند؛ مأموریتی برای رفع شائبههای فراوان از عملکرد مدیری که سکان سازمان تأمین اجتماعی با چند صد شرکت و مجموعه بزرگ مالی در زیرمجموعه اش قرار دارند و میبایست در اداره شان «پاکدستی» در اولویت نخست باشد. هدفی که با شفاف سازی ـ آن هم نه از نوع شعاری ـ محقق شدنی است، همان گونه که به تازگی فهرست میزان حقوق مدیران یک مجموعه مشابهِ تأمین اجتماعی منتشر شده که نشان میدهد پرداخت نجومی پایان نیافته و ادامه دارد!
به این مأموریت کلیدی و مهم، تعیین تکلیف سودهای هنگفت بانکی در کوتاه مدت و دریافت بدهیهای دولت به تأمین اجتماعی در میان مدت و بلند مدت، دو ماموریت مهم دیگری را باید افزود که توقع میرود، برنامه ریزی برای انجامشان در زمانی کوتاه صورت گرفته و در اختیار افکار عمومی و مالکان واقعی تأمین اجتماعی قرار گیرد تا همگان دریابند تعیین مدیرعامل با اداره امور با سرپرستی چه تفاوتهایی دارد.
منبع : www.tabnak.ir