کارفرمانیوز مرجع مشاوره تخصصی کارفرمایان

مشاوره کسب و کار و فروش و بازاریابی وکیل و مشاور اداره کار مالی و مالیاتی و دیجیتال مارکتینگ

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کارگر» ثبت شده است

بررسی اجزای قرارداد کار

بند دوم- طرفین قرارداد کار

1- کارگر[1]

کارگر در لغت به معنای کار کننده و کسی که در کارخانه یا کارگاه کار می‌کند - و در قبال آن - مزد می‌گیرد؛ به کار می‌رود، و در مقابل کارفرما قرار دارد.[2]همچنین در اصطلاح حقوقی نیز از معنای لغوی خود دور نگشته است و در حقوق منظور از کارگر، کسی است که در برابر کار مزد می‌گیرد و بین او و مزد دهنده رابطه علیت می‌باشد.[3]

در خصوص تعریف کارگر در مکاتب مختلف، با توجه به اختلاف دیدگاه‌های آن‌ها، وحدت نظر وجود ندارد.[4]در قانون مدنی ایران که برگرفته از فقه امامیه است؛ با توجه به مواد 466، 467 و 512 و 513 این قانون می‌توان گفت: کارگر یا اجیر کسی است که در مقابل دریافت عوضی که به آن اجرت می‌گویند، منفعت عمل خویش را به دیگری که مستأجر نامیده می‌شود؛ تملیک می‌نماید. این تعریف شامل هر کسی می‌شود که منفعت کار خود را در مقابل عوضی معامله می‌کند، کاری را که انجام می‌دهد، خواه یدی باشد یا فکری و یا خواه کارش را به طور مستقل انجام دهد و یا تحت تبعیت و نظارت دیگری کار کند. [5]

با این حال، رابطه کارگر و کارفرما چه در قالب عقد اجاره اشخاص و چه در چارچوب قرارداد کار، تا زمانی که مبنای قراردادی محض داشته باشد؛ از لحاظ نتیجه تفاوت چندانی نخواهد کرد؛ هنگامی می‌توان گفت که قرارداد کار چیزی غیر از اجاره اشخاص است که به این اصل اساسی توجه شود که کار به خودی خود وجود ندارد، انسانی است که کار می‌کند، کارگر مال خود را مورد تعهد قرار نمی‌دهد. شخص او متعهد است. کار انسان مال نیست، نمودار و جزئی از شخصیت اوست.

به هر حال با توجه به ­اینکه مطابق مواد 1 و 5 قانون کار، کلیه کارگران مشمول قانون کار هستند و مکلف به تبعیت از آن می‌باشند، بنابراین شناخت مفهوم مورد نظر قانون کار از واژه «کارگر» ضروری است؛ زیرا حقوق و تکلیفی که قانون کار بر له یا علیه کارگر مقرر نموده است، ناظر به مفهومی است که خود قانون کار از کارگر در نظر داشته است.

بر طبق ماده 2 قانون کار مصوب 1369: «کارگر از لحاظ این قانون کسی است که به هر عنوان در مقابل دریافت حق‌السعی اعم از مزد، حقوق، سهم سود و سایر مزایا به درخواست کارفرما کار می‌کند[6]

عبارت «به هر عنوان» در ماده نشان دهنده عام بودن مفهوم کارگر و عدم تاثیر عناوین شغلی مانند پزشک، خلبان، مشاور حقوقی، منشی، مربی، مکانیک، نقاش، راننده، باغبان، کشاورز، قصاب، سرایدار و نظایر آنها و نیز عدم تاثیر عناوین علمی دکتر، مهندس، کارشناس، کاردان و امثال آنها در شمول تعریف کارگر است؛ و مفهوم کارگر شامل همه کسانی می‌شود که کار جسمی(مانند سلاخی) ، هنری(مانند نوازندگی) یا فکری(مانند امور آموزشی)- تحت تبعیت دیگری (کارفرما) انجام می‌دهند؛ می‌شود. همچنین، واژه «کسی» در ماده 2 قانون کار دلالت به شخص حقیقی[7] دارد زیراکارگر نیروی کار خود را که جنبه شخصی دارد به دیگری واگذار می‌کند؛ اما اشخاصی مانند پیمانکاران نتیجه کار را تعهد می‌کنند، به واقع تعهد کارگر تعهد به وسیله و تعهد پیمان­کار تعهد به نتیجه است.[8] از این رو پیمان کار می‌تواند شخص حقوقی[9] نیز باشد؛ اما کارگر تنها شخص حقیقی را در بر می‌گیرد.

 

2- کارفرما[10]

در لغت، کارفرما به معنای صاحب کار، صاحب کارخانه، آن که به کاری فرمان دهد و نیز کسی که دستور کار بدهد، آمده است.[11] در اصطلاح حقوقی نیز گفته شده: کارفرما کسی است که دیگری را اجیر کند تا به دستور وی کاری معین را انجام دهد؛[12]

ماده 3 قانون کار، کارفرما را چنین تعریف کرده است: «کارفرما شخصی است؛ حقیقی یا حقوقی که کارگر به درخواست و به حساب او در مقابل دریافت حق‌السعی کار می‌کند. مدیران و مسئولان و به طور عموم کلیه کسانی که عهده دار اداره کارگاه هستند، نماینده[13] کارفرما محسوب می‌شوند و کارفرما مسؤل کلیه تعهداتی است که نمایندگان مذکور در قبال کارگر به عهده می‌گیرند. در صورتی که نماینده. کارفرما خارج از اختیارت خود تعهدی بنماید و کارفرما آن را نپذیرد در مقابل کارفرما ضامن است[14]»

با توجه به تعریف قانونی کارفرما، ملاحظه می‌گردد که کارفرما برخلاف کارگر که فقط شخص حقیقی است؛ ممکن است شخص حقیقی یا حقوقی[15] باشد و «شخصی است که کارگر به درخواست و به حساب او کار می‌کند»[16] اما لازم نیست که کارگر با دستور مستقیم کارفرما کار کند بلکه ممکن است کارگر، به طور مستقیم تحت نظارت و دستور کارفرما کار کند و یا مطابق ضوابط کلی و مشخصی که کارفرما معین نموده است، کار کند و در تحت نظارت مستقیم کارفرما نباشد؛ مهم این است که کارگر کار خود را به تبعیت از کارفرما انجام دهد و در هر صورت، انجام کار به حساب کارفرما باشد؛ بنابراین از لحاظ حقوقی، کارفرما شخصی است که یک طرف قرار داد کار یا رابطه کارگری و کارفرمایی است و به این اعتبار، تعهدهایی را در برابر کارگر بر عهده می‌گیرد؛ همچنین، هرگاه کارفرمایان اشخاص حقیقی متعدد باشند و رابطه آن‌ها با یکدیگر براساس شراکت مدنی باشد، در این صورت هر یک از شرکاء به نسبت سهم خود در قبال حقوق کارگران مسؤول است و از لحاظ اداره چه به لحاظ جمعی اداره شود یا به صورت مدیر که نماینده کارفرمایان محسوب می‌شود، تعهد هر یک در قبال کارگران موجب تعهد همگی خواهد شد ولو این که بقیه شرکاء این تعهد را تنفیذ نکنند.

هر چند ایجاد و ادارۀ یک مؤسسۀ تولیدی یا خدماتی هم به سرمایه نیاز دارد و هم به وسایل و ابزار و مواد اولیه و هم به خدمات و کار افرادی که کالا تولید کرده یا خدماتی را عرضه کنند و در اکثر موارد کارفرما سرمایه و وسایل لازم برای کار را دارد؛ با این وجود مالکیت کارگاه، شرط احراز صفت کارفرمایی نمی‌باشد و آنچه مهم است؛ ماهیت رابطه کار است که می‌باید متضمن انجام کار تابع از سوی یکی از طرفین نسبت به طرف دیگر باشد.

 

قرارداد آزمایشی


3- کارگاه[17]

به موجب ماده 4 قانون کار «کارگاه محلی است که کارگر به درخواست کارفرما یا نماینده او در آنجا کار می‌کند، از قبیل مؤسسات صنعتی، کشاورزی، معدنی، ساختمانی، ترابری، مسافربری، خدماتی، تجاری، تولیدی، اماکن عمومی و امثال آنها. کلیه تأسیساتی که به اقتضای کار متعلق به کارگاه بند، از قبیل نمازخانه، ناهار خوری، تعاونی‌ها، شیرخوارگاه، مهد کودک، درمانگاه، حمام، آموزشگاه حرفهای، قرائت خانه، کلاس‌های سواد آموزی و سایر مراکز آموزشی و اماکن مربوط به شورا و انجمن اسلامی و بسیج کارگران، ورزشگاه و وسایل ایاب و ذهاب و نظایر آنها جزء کارگاه می‌باشند[18]».

نظر به این که ماده 1 قانون کار، کلیه کارگاه‌ها را مکلف به تبعیت از این قانون نموده است؛ لذا شناسایی کارگاه آثار مختلفی را به‌دنبال خواهد داشت؛ مانند تعیین حقوق و تعهدات طرفین رابطه کار و الزاماتی که در حوزه ایمنی و بهداشت کار متوجه کارفرمایان می‌گردد و عدم رعایت آنها پیامدهای مختلفی را بدنبال دارد؛ بنابراین دقت در شناسایی مفهوم حقوقی کارگاه و تمایز آن از نهادهای دیگر، ضروری و از اهمیت مضاعف برخوردار است.

«کارگاه» در لغت به معنای کارخانه، محل کار[19]، و در اصطلاح حقوق منظور از کارگاه، سازمانی است که برابر طرح پیش بینی شده به طور دائم مقداری وسایل مادی و انسانی را برای انجام یک فعالیت اقتصادی و به منظور ارضاء حوائج مراجعان خود به کار می‌گیرد. کارگاه لازم نیست همیشه عنوان تجاری و شخصیت حقوقی داشته باشد؛ مانند کارگاهی که یک دانشگاه برای چاپ کتاب‌ها تأسیس می‌نماید.[20]

با توجه به تعریف قانونی کارگاه، ملاحظه می‌گردد، قانون گذار در تعریف کارگاه، معنایی وسیع و عام شمول را بیان نموده است و برخی از مصادیق مهم را شمارش کرده است که این شمارش با قید «از قبیل» بیان شده و جنبه حصری ندارد و طی آن کارگاه را به ذاتی و تبعی تقسیم نموده است، یعنی جدای از مکان‌هایی که کارگر در آنجا صرفاً به انجام کار مشغول است (ذاتی)، مکان‌هایی دیگر که به اقتضای انجام کار، مرتبط با امکنه یادشده هستند نیز به تبع این ارتباط جزء کارگاه تلقی شده‌اند (تبعی)؛ به عبارت دیگر، چنانچه اماکنی به اقتضای کار ایجاد شود یعنی طبیعت کاری که در کارگاه انجام می‌شود، موجب تأسیس اماکنی شود، این اماکن به موجب قانون به کارگاه ملحق بوده و مشمول ضوابط آن می‌باشد که در فصل هشتم قانون کار تحت عنوان «خدمات رفاهی کارگران» در طی مواد 147 الی 156 ضوابط حاکم بر این اماکن و شرایط آن‌ها تا حدود زیادی مقرر شده است.

با توجه به قانون کار، کارگاه‌ها از حیث ضوابطی مانند تعداد کارگران و کارگاه‌های مشمول یا غیر مشمول به اقسام مختلف تقسیم می‌شوند؛ به طور مثال از حیث تعداد نفرات، به کارگاه‌های کمتر و بیشتر از 10 نفر تقسیم می‌شوند؛ به موجب ماده 191 قانون کار، کارگاه کمتر از 10 نفر (کارگاه کوچک)، ممکن است براساس پیشنهاد شورای­عالی کار و تصویب هیات وزیران موقتاً از شمول بعضی مقررات کار مستثنی نمود؛ اما کارگاه بیشتر از 10 نفر (کارگاه بزرگ) در هر حال مشمول تمامی مواد قانون کار است. همچنین کارگاه‌ها از حیث شمول یا عدم شمول قانون کار به کارگاه‌های کارگاه خانوادگی و کارگاه‌های مشمول قوانین و مقررات خاص استخدامی تقسیم می‌شوند و کارگاه خانوادگی کارگاهی است که اولاً، کارکنان آن دارای رابطه خویشاوندی نسبی نزدیک (پدر، مادر، فرزند) و یا همسر هستند؛ ثانیاً، انجام کار توسط صاحب کار همراه با خویشاوندان او صورت می‌پذیرد؛ ثالثاً، فرد دیگری در جمع خانوادۀ مذکور نباشد و اگر فرد دیگری غیر از تعریف در جمع کارکنان باشد از تعریف کارگاه خانوادگی خارج می‌شود.

در اغلب موارد، وجود سه عنصر سرمایه که متشکل از ابزار کار و مواد اولیه است و نیروی کار که تحت تبعیت کارفرما اشتغال دارد و مدیریت که به دستور و تحت نظارت او، نیروی کار به فعالیت می‌پردازد؛ شرایط لازم جهت تشکیل کارگاه است؛ اما قانون کار در تعریف کارگاه، تکیه خود را بیشتر بر «محل» قرار داده است و به مجموعه عوامل سازنده آن اشاره‌ای نمی‌کند.[21] اما در توجیه[22] التفات این قانون به عنصر «مدیریت» در تعریف کارگاه شاید بتوان گفت؛ هرچند با توجه به این که اقدامات نماینده کارفرما به منزله اقدام کارفرما محسوب می‌گردد و ذکر عبارت «نماینده او» یعنی نماینده کارفرما، در تعریف کارگاه در ماده 4 قانون، امری زاید باشد؛ اما اگر در اینجا منظور از «نماینده کارفرما» توجه به عنصر «مدیریت» به عنوان یکی از عناصر مهم در تعریف کارگاه باشد؛ از آنجا که این امر می‌تواند به وسیله غیر از کارفرما نیز اعمال گردد، ذکر عبارت «نماینده او» در ماده ضروری به نظر می‌رسد؛ بنابراین با نظر مزبور باید گفت که مقنن در تعریف کارگاه به عنصر «مدیریت» توجه داشته است و در مورد سرمایه نیز با توجه به تعریف کارفرما در ماده 3 که مالکیت سرمایه اعم از عین مال یا منافع آن شرط تعریف کارفرما نمی‌باشد (از جمله مالکیت محل کارگاه)؛ لذا دخالت عنصر سرمایه در تعریف کارگاه غیر لازم به نظر می‌رسد.

اگر کارگاه را صرفاً جزئی از دارایی کارفرما و حیات آن را قائم به شخص او بدانیم، با هر گونه تغییر در وضع حقوقی کارگاه همچون نقل و انتقال آن، کلیه تعهدات موجود در کارگاه نیز با کارفرما منتقل شده و کارفرمای جدید در قبال کارگران و تعهدات کارفرمای سابق مسؤولیتی نداشته و کارگران برای مطالبات خود باید علیه کارفرمای سابق طرح دعوی نمایند و بدیهی است در چنین حالتی عدم دسترسی به کارفرمای سابق، موجب تضییع حقوق کارگران خواهد شد؛ طبق قانون کار سابق (مصوب 1337) کارگاه جزئی از دارایی کارفرما و قائم به شخص او قلمداد می‌شد؛ اما ماده 12 قانون کار مصوب 1369 مفهوم نسبی کارگاه و شخصیت مستقل آن از کارفرما را صراحتاً مورد شناسایی قرار داده است.[23] بنابراین با انتقال کارگاه و یا تغییر کارفرما، رابطه کارگران با کارگاه و کارفرما قطع نشده و کارفرمای جدید نمی‌تواند بدان سبب که در استخدام کارگر نقشی نداشته و طرف قرارداد نبوده است، به کار او خاتمه دهد[24]

همچنین، با توجه به مواد 1، 2 و 188 قانون کار معیار شمول یا عدم شمول این قانون تطبیق وضعیت شخص با عناصر تعریف «کارگر» است و نه عناصر تعریف «کارگاه»؛ بنابراین چنانچه دلیل عدم شمول قانون کار را عدم احراز وصف «تبعیت حقوقی» بدانیم، این نظریه قابل توجیه است[25]؛ اما اگر دلیل آن را احراز  یا عدم احراز وصف «کارگاه» نسبت به «محل اشتغال » افراد تلقی نماییم، به لحاظ غیر مؤثر بودن عناصر «تعریف کارگاه» در عناصر «تعریف کارگر»، این نظریه با اشکال روبرو است؛ اما به نظر می‌رسد؛ در رأی شماره 412  به تاریخ 26/8/1383  هیأت عمومی دیوان عدالت اداری معیار شناسایی کارگر وجود کارگاه دانسته شده است؛ در حالی که برخلاف این نظر، شناسایی کارگاه منوط به شناسایی کارگر است نه شناسایی کارگر بر اساس وجود کارگاه. زیرا طبق ماده 4 قانون کار: «کارگاه محلی است که کارگر  به درخواست کارفرما یا نماینده او در آنجا کار می‌کند...» و لذا رأی مذکور از این حیث قابل انتقاد به نظر می­رسد. همچنین، علاوه بر این در ماده 4 قانون کار، نوع فعالیت،کاربری محل و مالکیت در تعریف کارگاه شرط نشده است و حتی در وجود برخی کارگاه‌ها در منازل مانند کارگاه‌های خانوادگی- تردیدی وجود ندارد و رویه مراجع حل‌اختلاف کار[26] که به دعاوی کارگران شاغل در محل‌های مسکونی - مانند خدمه منازل موضوع ماده 190 قانون کار- رسیدگی می‌نمایند نیز مؤید این نظر است. با این وجود در رأی فوق­الذکر ظاهراً نوع فعالیت و کاربری محل اشتغال خواهان­ها موضوعیت داشته است به نحوی که در رأی مزبور «کشتارگاه» از مصادیق بارز کارگاه محسوب شده است و این امر با آنچه مدنظر مقنن در تعریف کارگاه بوده است متفاوت بنظر می­رسد.

 



[1]. worker

[2]. عمید، حسن؛ فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، 1380، چاپ 22، ص 954.

[3]. جعفری لنگرودی،محمد جعفر؛ مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران، گنج دانش، 1378، چاپ اول، ج 4، ص 2990.

[4]. نک: رنجبری، ابوالفضل؛ حقوق کار، تهران، مجد، 1377، چاپ اول، ص 61.

[5]. اباذری فومشی، منصور؛ حقوق کار و نحوه رسیدگی به شکایات، دعاوی و جرائم در قانون کار، تهران، انتشارات خرسندی، 1386، ص 57.

[6]. مجموعه قوانین روزنامه رسمی سال 1369، ص731.

[7]. natural person

[8]. عراقی، سیدعزت‌الله، جزوه درسی حقوق‌کار، انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، سال تحصیلی 66-1365، ص83.

[9]. juridical person

[10]. employer

[11]. عمید، حسن؛ فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، 1380، چاپ 22، ص 955.

[12]. جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران، گنج دانش، 1387، چاپ اول، ج 4، ص 2988.

[13]. representative, agent

[14]. مجموعه قوانین روزنامه رسمی سال1369، صفحه 731.

[15]. legal or natural person

[16]. در بند 4 ماده 2 قانون تامین­اجتماعی مصوب 1354، کارفرما شخصی دانسته شده است که بیمه شده به دستور یا به حساب او کار می‌کند، حال آن که در ماده 3 قانون کار مصوب 1369، واژه «به حساب او» با واو عطف به واژه «به درخواست» اضافه گردیده و آمده است که «کارفرما شخصی است حقیقی یا حقوقی که کارگر به درخواست و به حساب او در مقابل دریافت حق­السعی کار می‌کند...». در تحلیل این تفاوت باید گفت: تعریف مندرج در ق.ت.ا نشان می­دهد که کار کردن شخص بیمه شده به حساب دیگری علی­رغم عدم وجود «دستوری» از جانب وی می‌تواند عنوان «کارفرمایی» را محقق سازد، حال آن که به نظر می‌رسد «دستور و یا درخواست» عنصر ضروری و لازم برای تحقق رابطه کارگر و کارفرمایی است، گرچه این دستور یا درخواست می‌تواند به صورت موردی و صریح یا کلی و ضمنی باشد. و این همان چیزی است که مفاد ماده 3 قانون کار به نوعی بر آن دلالت دارد. (نک: نعیمی، عمران و همکاران، قانون تامین­اجتماعی در نظم حقوقی کنونی، تهران، انتشارات جنگل، چاپ اول، 1389،صص40-39).

 

[17]. workplace

[18] مجموعه قوانین روزنامه رسمی سال1369، صص 732-731.

[19]. عمید، منبع پیشین، ص 955.

[20]. جعفری لنگرودی، منبع پیشین.

[21]. عراقی، سیدعزت الله؛ حقوق کار، تهران، سمت، 1386، چاپ 7، ص 132.

[22]. justification

[23] . ماده 12 قانون­کار: «هر نوع تغییر حقوقی در وضع مالکیت کارگاه از قبیل فروش یا انتقال به هر شکل، تغییر نوع تولید، ادغام در مؤسسه دیگر، ملی شدن کارگاه، فوت مالک و امثال این‌ها در رابطه با قرار داد کارگرانی که قراردادشان قطعیت یافته است؛ مؤثر نمی‌باشد و کارفرمای جدید، قائم مقام تعهدات و حقوق کارفرمای سابق خواهد بود»

[24]. موحدیان، غلامرضا؛ حقوق کار، تهران، فکرسازان، 1381، چاپ اول، ص 66.

[25]. بدیهی است؛ چنانچه وجود وصف «تبعیت حقوقی» در روابط فیمابین طرفین به نحوی از انحاء اثبات گردد؛ رابطه کارگری و کارفرمایی مصداق خواهد شد.

[26]. labour dispute settlement autorities


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مشاور فروش و بازاریابی و وکیل اداره کار

معیارهای احراز رابطه کارگری و کارفرمایی بخش دوم

مبحث دوم- معیارهای احراز یا نفی رابطه کارگری و کارفرمایی در آرای مورد نقد

بند اول- معیارهای مذکور در رأی وحدت رویه 412 - 26/8/1383

در رأی وحدت رویه 412 - 26/8/1383 آمده است: «اشتغال شاکیان به کار در محیط کشتارگاه که از مصادیق بارز کارگاه محسوب می‌شود و دریافت دستمزد در قبال کار انجام شده و سایر محتویات پرونده مؤید وجود رابطه کارگری آنان و مشمول مقررات قانون کار مصوب 1369 درباره نامبردگان است...» بنابراین در این رأی، دو معیار ذیل در احراز رابطه کارگری و کارفرمایی مورد توجه قرارگرفته و در نتیجه خواهان­ها (سلاخ­های شاغل در کشتارگاه) مشمول قانون­کار شناخته شده‏اند:

 

1- محل انجام کار:

به نظر می­رسد هیات عمومی دیوان عدالت اداری در رأی فوق الذکر با بیان جمله: ««اشتغال شاکیان به کار در محیط کشتارگاه که از مصادیق بارز کارگاه محسوب می‌شود»  ضمن در نظر گرفتن مفهوم عرفی «کارگاه» یکی از معیارهای احراز رابطه کارگری و کارفرمایی را  «محل انجام کار» دانسته است. بنابراین ازمنظر رأی موصوف شناسایی محل انجام کار به عنوان «کارگاه» می­تواند یکی از معیارهای احراز رابطه کارگری و کارفرمایی برای اشخاص شاغل در آن محل باشد.

2- دریافت دستمزد در قبال انجام­ کار:

همچنین به نظر می­رسد، رویه قضایی دیوان عدالت اداری در این رأی، صرف دریافت دستمزد در قبال انجام­کار را صرف­نظر از اینکه دستمزد به طور مستقیم یا با واسطه و از حساب چه شخصی(قصاب­ها یا مشتریان) پرداخت شده است را یک معیار برای احراز رابطه کارگری و کارفرمایی تلقی نموده است.

 

بند دوم- معیارهای مذکور در رأی وحدت رویه 236 - 30/5/84

در رأی وحدت رویه  236 - 30/5/84 آمده است: «چون حسب مستندات پیوست پرونده شاکیان در آغاز سال تحصیلی 1375 با تنظیم قرارداد مشارکت، حقالزحمه خود را از محل شهریه دانشآموزان به میزان 65% دریافت داشته و طبق قرارداد منعقده 35% بقیه شهریه مزبور در سهم آموزش و پرورش قرار گرفته و با این کیفیت دستمزد نامبردگان از طرف اداره آموزش و پرورش پرداخت نشده و در نتیجه یکی از ارکان مؤثر در استقرار رابطه کارگری با اداره آموزش و پرورش تحقق نیافته است...لذا در این رأی، وجود دو معیار-یک معیار به صراحت و معیار دیگر به طور ضمنی- برای احراز رابطه کارگری و کارفرمایی مورد توجه قرار گرفته و در نتیجه خواهان­ها (مربیان آموزش قرآن) به لحاظ عدم وجود معیارهای مزبور مشمول قانون­کار شناخته نشده­اند:

 

1- پرداخت از حساب کارفرما (معیار صریح)

در رأی دیوان محل تأمین دستمزد  مربیان-که از محل شهریه­ دریافتی بوده است- به عنوان دلیلی بر فقدان رابطه کارگری و کارفرمایی قلمداد شده است، به نحوی که در قسمتی از رای آمده است: «شاکیان... حقالزحمه خود را از محل شهریه دانشآموزان به میزان 65% دریافت داشته و طبق قرارداد منعقده 35% بقیه شهریه مزبور در سهم آموزش و پرورش قرار گرفته و با این کیفیت دستمزد نامبردگان از طرف اداره آموزش و پرورش پرداخت نشده و در نتیجه یکی از ارکان مؤثر در استقرار رابطه کارگری با اداره آموزش و پرورش تحقق نیافته است....» به نظر می­رسد هیات عمومی دیوان عدالت اداری با ذکر میزان سهم طرفین از قرارداد مشارکت، بر این نظر بوده است که وضعیت حقوقی هر دو طرف قرارداد از حیث دریافت شهریه- علی­رغم تفاوت در میزان سهم- یکسان است و چون پرداخت حقالزحمه مربیان از حساب مربوط به اولیای دانش­آموزان صورت پذیرفته- که تحت عنوان «شهریه» واریز شده است-؛ لذا پرداخت از حساب آموزش و پرورش محسوب نمی­شود تا موجب ایجاد رابطه کارگری و کارفرمایی و شمول قانون­کار گردد. به عبارت دیگر در رأی مورد بحث، محل تأمین و پرداخت دستمزد از حساب یک طرف قرارداد به طرف دیگر از ارکان مؤثر در استقرار رابطه کارگری و کارفرمایی شناخته شده که فقدان آنها را موجب عدم تحقق رابطه­کاری دانسته است.

 

2- وجود قرارداد­کار (معیار ضمنی)

به نظر می­رسد هیات عمومی دیوان عدالت اداری در رأی فوق الذکر با بیان: « شاکیان در آغاز سال تحصیلی 1375 با تنظیم قرارداد مشارکت...» بر این نظر بوده است که قرارداد فیمابین امور تربیتی آموزش و پرورش و مربیان آموزش قرآن با توجه به عنوان آن قرارداد­کاری نبوده بلکه «قرارداد مشارکت» است و  برای احراز رابطه­کار نیاز به انعقاد قرارداد­ تحت عنوان «قراردادکار» می­باشد و شکل و نحوه تنظیم قرارداد موثر در احراز نوع رابطه- در کنار معیار دوم یعنی محل تامین و پرداخت دستمزد- است.

 

رابطه کارگر کارفرمایی


 گفتار دوم- مفاهیم کلیدی و مؤثر در احراز رابطه کارگری و کارفرمایی

مبحث اول- حوزه شمول قانون­کار

در تنظیم روابط حقوقی اشخاص، احراز شمول یا عدم شمول موازین قانون کار در روابط استخدامی می‌باید براساس موازین و ضوابط قانونی صورت پذیرد، اهم مواد قانونی موجود در این ارتباط عبارتند از:

·        ماده یک قانون کار:

«کلیه کارفرمایان، کارگران، کارگاه‌ها، مؤسسات تولیدی، صنعتی، خدماتی و کشاورزی مکلف به تبعیت از این قانون می‌باشند»[1]

·         ماده 5 قانون کار:

«کلیه کارگران، کارفرمایان، نمایندگان آنان و کارآموزان و نیز کارگاه‌ها مشمول مقررات این قانون می‌باشند»[2]

·         ماده 188 قانون کار:

«اشخاص مشمول قانون استخدام کشوری یا سایر قوانین و مقررات خاص استخدامی[3] و نیز کارگران کارگاه‌های خانوادگی که انجام کار آن‌ها منحصراً توسط صاحب کار و همسر و خویشاوندان نسبی درجه یک از طبقه اول وی انجام می‌شود، مشمول مقررات این قانون نخواهد بود.»

تبصره- حکم این ماده مانع انجام تکالیف دیگری که در فصول مختلف نسبت به موارد مذکور تصریح شده است؛ نمی‌باشد.» [4]_[5]

از سوی دیگر، با توجه به این­که تشخیص مصادیق «کارمند» و «کارگر» از یکدیگر در بخش عمومی و تعیین مرجع صالح برای رسیدگی به شکایات استخدامی آنان، در پاره‌ای از موارد خالی از اشکال نیست، در نتیجه بررسی ضوابط تمییز این دو طبقه از کارکنان دولت نیز بی­فایده نخواهد بود.

ماده 4 قانون استخدام کشوری مصوب 31/3/1345 ضمن بیان این­که مستخدمین وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی مشمول این قانون از دو نوع رسمی و پیمانی خارج نخواهند بود، در تبصره ماده بیان می‌دارد:

 «افرادی که طبق مقررات قانون­کار به خدمت دولت مشغول می‌شوند کارگر شناخته شده و با آنان طبق مقررات قانون­کار رفتار خواهد شد. افرادی که طبق قوانین خاص خود کارگر شناخته شده‌اند مشمول این قانون نیستند؛ تشخیص مشاغل کارگری در وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی مشمول این قانون به عهده سازمان امور اداری و استخدامی کشور است».[6]-[7]-[8]

با توجه به تبصره فوق‌الذکر ملاحظه می‌شود که معیار تشخیص «کارگر» از «مستخدم» در واحدهای دولتی مشمول قانون نوع مشاغل مورد تصدی آنان، در مؤسسات مزبور است؛ به عبارت دیگر افرادی که برای تصدی مشاغل کارگری استخدام شده یا بشوند. «کارگر» محسوب می‌شوند و مطابق قسمت اخیر تبصره مزبور، تشخیص مشاغل کارگری در وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی مشمول این قانون به عهده سازمان امور اداری و استخدامی کشور است.[9]

برای سازماندهی استخدام و یکپارچه‌سازی مقررات استخدامی در بخش دولتی قانون مدیریت خدمات کشوری در مهر 1386 به صورت آزمایشی به مدت 5 سال به تصویب کمیسیون مشترک مجلس شورای اسلامی رسید[10] که پس از تائید شورای نگهبان[11] از تاریخ 21/8/86 لازم‌الاجرا شد.

در مورد تعیین وضعیت کارگران شاغل در دستگاه‌های اجرایی[12]، قانون مدیریت خدمات کشوری نیز در تبصره 4 ماده 117 مقرر می‌دارد: «کارمندانی­که با رعایت ماده 124 مطابق قانون کار جمهوری اسلامی ایران در دستگاه‌های اجرایی اشتغال دارند از شمول این قانون مستثنی می‌باشند.» [13]

از سوی دیگر، با توجه به تعریف ماده 5 قانون مدیریت خدمات کشوری و مفهوم وسیعی که اصطلاح دستگاه اجرائی از نظر این قانون دارد و شامل مؤسسات دولتی و عمومی غیردولتی -مانند شهرداری‌ها و شوراها- هم می‌شود؛ می‌توان گفت هرکسی که به موجب حکم یا قرارداد(استخدامی) به خدمت یک دستگاه حکومتی جمهوری اسلامی پذیرفته شود کارمند محسوب می‌شود؛ از این نظر، قانون مدیریت خدمات کشوری باید یک قانون مادر و بنیادین ناظر بر استخدام در دستگاه‌های دولتی (دولت به مفهوم عام) محسوب کرد. در نتیجه اگر فردی کارمند دستگاه اجرایی باشد، طبق ماده 117 مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری می‌باشد و مستثنیات آن در مواردی است که در این قانون یا سایر قوانین تصریح شده باشد. [14]

بنابر آنچه گفته شد، این نتیجه به دست آمد که کارکنان دولت در صورتی که مشمول قوانین استخدامی عمومی مانند «قانون استخدام کشوری و قانون مدیریت خدمات کشوری» و یا تابع قوانین استخدامی اختصاصی نظیر «قانون استخدام نیروهای مسلح و یا مقررات استخدامی شرکت‌های دولتی» باشند، کارگر نبوده و از شمول قانون کار مستثنی خواهند بود و سایر کارکنان دولت که از نظر استخدامی، فاقد قانون یا مقررات خاص قانونی هستند، صرف‌نظر از عنوان شغلی و نوع وظایف و مسؤولیت‌های محوله «کارگر» قلمداد می‌شوند و از قوانین و مقررات کار[15] تبعیت خواهند کرد. به عبارت دیگر، صرف اشتغال به کار فرد در یک مؤسسه دولتی موجب خروج وی از شمول قانون کار نیست بلکه ملاک آن است که مقررات خاص استخدامی آن دستگاه از نظر نوع قرارداد و اشغال پست مصوب سازمانی، دریافتی‌ها و احکام حقوقی و از این قبیل در مورد وی رعایت شده باشد.

 در نتیجه با توجه به مواد 1، 5 و 188 قانون کار و ماده 4 قانون استخدام کشوری و مواد 5،117 و 124 قانون مدیریت خدمات کشوری، به نظر می­رسد که قانون کار به عنوان قانون عام و مادر بر کلیه اشخاصی که بر آن‌ها اطلاق عنوان کارگر صادق باشد و مشمول قوانین خاص استخدامی نباشند و یا از زمره­ی کارگران کارگاه‌های خانوادگی[16] خارج باشند تسری و حکومت دارد و لذا به هنگام تردید در شمول یا عدم شمول قانون کار نسبت به شخصی که کار تبعیتی انجام می‌دهد؛ اصل بر شمول و حاکمیت مقررات این قانون نسبت به وی خواهد بود و این قانون گسترده‌ترین چتر حمایت شغلی از افرادی است که برای دیگری کار می‌کنند و از حقوق استخدامی این افراد صیانت می‌نماید. در نتیجه چنانچه بین شمول قانون کار و قانون مدیریت خدمات کشوری، نسبت به فردی که در دستگاه‌های اجرایی مشغول به کار است، به لحاظ عدم تصریح در قانون مدیریت خدمات کشوری تردید حاصل شود- مانند اشخاص مذکور در تبصره ماده 32 این قانون- در این صورت با توجه به اطلاق و عموم ماده 188 قانون کار، به نظر می‌رسد، حاکمیت این قانون نسبت به قانون مدیریت خدمات کشوری اعم بوده و باید قائل به شمول قانون کار نسبت به فرد مزبور باشیم.[17] 

در این خصوص در رأی وحدت رویه شماره 236 مورخ30/5/84 هیأت عمومی دیوان عدالت اداری -مربوط به مربیان آموزش قرآن- نیز مشاهده می­شود که علی­رغم دولتی بودن اداره آموزش و پرورش، هیأت عمومی دیوان با وجود اعتقاد برخی از شعب به عدم شمول قانون­کار نسبت به ­شغل خواهان­ها -که به استناد بخشنامه شماره 1301/9 مورخ 6/6/1346 سازمان امور اداری و استخدامی کشور مربیان آموزش و پرورش را در زمره مشاغل مذکور در بخشنامه مورد نظر ندانسته­اند-؛  اساسا این نظر را در رأی خود مورد پذیرش و تذکر قرار نداده است و صرفنظر از این­که این امر می­تواند دلالت ضمنی بر پذیرش عام شمول بودن قانون کار نسبت به قانون مدیریت خدمات کشوری از سوی هیأت عمومی تلقی گردد و یا خیر؟ به هرصورت می­توان پذیرفت که رأی مذکور از این حیث مخالفتی با نظریه عام شمول بودن قانون کار نسبت به قانون مدیریت خدمات کشوری ندارد.

همچنین، با وجود شمول عام قانون کار، مقنن با توجه به ملاحظات اقتصادی و اجتماعی و دلایل گوناگون نظیر ویژگی‌های شغلی و شرایط خاص کارگاهی، تعدادی از کارگاه‌ها و افراد را از شمول تمام یا قسمتی از مواد قانون کار مستثنی نموده است که غالباً براساس دسته‌بندی مشاغل و مقاطع زمانی متفاوت است؛ از این‏رو، گاهی ممکن است اجرای موازین قانون کار درباره گروهی از کارگران یا برخی کارگاه‌ها دشوار باشد و شرایط کار ایجاب نماید که در برخی موارد مقرراتی متناسب با کار آنان تنظیم شود. مواد 189 [18]، 190 [19] و 191 [20] قانون کار از جمله این موارد است. ماده 189 ناظر به کار در بخش کشاورزی، جنگل، مراتع دامداری پرورش ماکیان و آبزیان و از این قبیل می‌باشد. این بخش‌ها می‌توانند به پیشنهاد شورای­عالی کار و تصویب هیأت وزیران از شمول قسمتی از قانون کار معاف شوند. ماده 190 نیز ناظر بر تعیین تکلیف خاص نسبت به تعطیلات و مرخصی، مزد یا حقوق مربوط به صیادان، کارکنان حمل و نقل هوایی- زمینی- دریایی، خدمه و مستخدمین منازل، معلولین و نیز کارگرانی است -که طرز کارشان به نحوی است- که تمام یا قسمتی از مزد و درآمد آنها به وسیله مشتریان یا مراجعین تأمین می‌شود و یا کار آنها در ساعات متناوب انجام می‌شود؛ است. در این ماده، وظیفه تدوین این مقررات به شورای­عالی کار و تصویب آن به عهده هیأت وزیران گذارده شده است.

در ماده مارالذکر -برخلاف تصمیمی که در رأی وحدت رویه شماره 236 مورخ30/5/84 هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در خصوص مربیان آموزش قرآن اتخاذ شده-، نه تنها تأمین مزدکارگران از طریق مشتریان یا مراجعین و پرداخت غیرمستقیم آن، موجب خروج افراد از شمول قانون­کار یا دلیلی بر مردود بودن فرض وجود رابطه کارگری و کارفرمایی تلقی نشده است؛ بلکه فرض «تأمین مزدکارگران به وسیله مشتریان یا مراجعین و پرداخت غیرمستقیم آن» نیز در روابط کارگری و کارفرمایی مورد پذیرش قرارگرفته است. البته هیأت عمومی دیوان عدالت اداری در رأی وحدت رویه شماره 412  مورخ 26/8/1383 به طور ضمنی مفاد این ماده را در مورد سلاخ­های شاغل در کشتارگاه اسلام­شهر مورد توجه و رعایت قرار داده است وعلی­رغم دریافت تمام یا قسمتی از مزد و درآمد آنها به وسیله مشتریان یا مراجعین این امر را دلیل بر خروج سلاخ­ها از شمول قانون­کار ندانسته است.

همچنین ماده 191 در خصوص معافیت کارگاه‌های کوچک کمتر از 10 نفر کارگر از برخی از موازین قانون کار است که بنابر مصلحت و با پیشنهاد شورای­عالی کار به تصویب هیأت وزیران می‌توان آنها را موقتاً از شمول بخشی از مقررات این قانون مستثنی کرد.

در نتیجه، در مواد 189، 190 و 191 قانون کار به چگونگی این مشاغل و کارگاه‌های مشمول و تعیین مقامات ذیصلاح برای تصویب آیین‌نامه‌های مربوط، پرداخته شده است و چنانچه در این آیین‌نامه‌ها به موردی- از موارد استثناء- اشاره نشده باشد در این صورت مقررات قانون کار حاکم خواهد بود.

 


 احمد رفیعی



[1]. مجموعه قوانین و مقررات، تهران، روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران، 1369، ص 731.

[2]. همان، ص732.

[3]. به موجب رأی 309- 16/8/1378 هیأت عمومی دیوان عدالت اداری، تشخیص شمول قانون کار به برخی از شاغلین در واحدهای دولتی براساس شغل مورد تصدی و یا مقررات استخدامی مورد عمل، موکول به نظر مراجع صالحه قانونی بر مبنای مقررات معتبر می‌باشد. این رأی در مقام ابطال بخشنامه صادره از سوی وزارت کار صادر گردیده است.

[4]. همان، ص773.

[5]. از جمله موارد تصریح رجوع کنید به تبصره ماده 85 قانون کار.

[6]. در خصوص تشخیص مشاغل کارگری به بخشنامه شماره 1301/9 مورخ 6/6/64 و ملحقات آن صادره از سوی سازمان امور اداری و استخدامی کشور مندرج در مجموعه قوانین ومقررات استخدامی نک: ابن علی، علی اکبر، تهران، انتشارات سازمان معین ادارات، چاپ اول،1375.

[7]. رأی شماره 86 مورخ12/3/81 هیأت عمومی دیوان عدالت اداری: «طبق تبصره ماده 4 لایحه قانونی استخدام کشوری تشخیص مشاغل کارگری در وزارتخانه­ها و مؤسسات دولتی مشمول قانونی مزبور به عهده سازمان امور اداری و استخدامی کشور و حسب ماده 3 مقررات استخدامی شرکت‌های دولتی مصوب 5/3/1352 تعیین مشاغل کارگری در شرکت‌های مشمول قانون اخیر‌الذکر به عهده شرکت و تأیید سازمان امور اداری و استخدامی محول شده است بنابراین مفاد نامه‌‌های شماره 11584/ت مورخ 5/4/1379 و 21911/ت مورخ 19/6/1379 مدیرکل دفتر تنظیم و نظارت روابط کار وزارت کار و امور اجتماعی که رابطه استخدامی کارگزاران در شرکت مخابرات ایران را از مصادیق رابطه کارگری مشمول قانون کار اعلام داشته و نتیجتاً شغل مذکور را از نوع مشاغل کارگری تعیین کرده است خارج از حدود اختیارات واحد مزبور در وضع مقررات دولتی تشخیص داده می­شود و مفادنامه­‌های فوق‌الاشعار در این خصوص مستنداً به قسمت دوم ماده 25 قانون دیوان عدالت اداری ابطال می­گردد.»

[8]. رأی وحدت رویه 143. 29/11/73 هیأت عمومی دیوان عدالت اداری: «به موجب تبصره ماده 4 قانون استخدام کشوری و ماده 3 مقررات استخدامی شرکت­ها دولتی مصوب 5/3/1352 اشخاصی که طبق قانون کار در وزارتخانه‌ها وسازمانها و شرکتهای دولتی به مشاغل کارگری اشتغال دارند مشمول قانون کار می باشند و طبق ماده 188 قانون کار، اشخاص تابع قانون استخدام کشوری یا سایر قوانین و مقررات خاص استخدامی مشمول قانون کار نخواهند بود. بنا به مراتب فوق‌الذکر و صلاحیت و اختیار سازمان امور اداری و استخدامی کشور[8] در خصوص تشخیص مشاغل کارگری در وزارتخانه‌ها و سازمانها و شرکتهای دولتی و عنایت به مقررات استخدامی خاص مربوط به استخدام به صورت خرید خدمت، بخشنامه‌های استخدامی مورد اعتراض مبنی بر عدم شمول قانون کار به افراد خرید خدمت مغایر قانون تشخیص داده نمی شود». ( ابن علی، همان، ص 112).

[9]. رای شماره 594 هیات عمومی دیوان عدالت اداری(به نقل از روزنامه رسمی شماره 19238 مورخه 25/12/1389):

«اولاً-.... ثانیاً- نظربه اینکه طبق ماده 188 قانون کار اشخاص تابع قانون استخدام کشوری یا سایر قوانین و مقررات خاص استخدامی مشمول قانون کار نخواهند بود و به موجب تبصره ماده 4 قانون استخدام کشوری افرادی که طبق مقررات قانون کار به خدمت دولت مشغول می‌شوند کارگر شناخته شده و با آنان مطابق قانون کار رفتار خواهد شد و تشخیص مشاغل کارگری در وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتی مشمول قانون استخدام کشوری به عهده سازمان امور اداری و استخدامی کشور قرار گرفته و این سازمان به موجب بخشنامه شماره 1301/9 مورخ 6/6/1364 در راستای تکلیف قانونی مذکور، فهرست مشاغل کارگری را احصاء نموده و شغل حسابدار در زمره­ی این مشاغل قرار نگرفته است....»

[10]. مدت آزمایشی این قانون، تمدید گردیده است.

[11]. Guardian council

1. ماده 5 قانون مدیریت خدمات کشوری: «دستگاه اجرایی: کلیه وزارتخانه ها، مؤسسات دولتی، مؤسسات یا نهادهای عمومی غیردولتی، شرکت های دولتی و کلیه دستگاه هایی که شمول قانون بر آنها مستلزم ذکر و یا تصریح نام است از قبیل شرکت ملی نفت ایران، سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، بانک مرکزی، بانکها و بیمه‌های دولتی، دستگاه اجرایی نامیده می شوند.»

2. نکته قابل تذکر این است که در تبصره 4 ماده117و در تبصره ماده 124 قانون مدیریت خدمات کشوری اصطلاح« کارمند» برای «کارگر» بکار برده شده که قابل انتقاد است و این امر با مفاهیم و واقعیت‌‌های موجود متفاوت بوده ودر اصلاح قوانین باید مد نظر قرار گیرد؛ زیرا براساس تعاریف حقوقی و مفاهیم قانونی، کسانی که مشمول قانون کار هستند کارگر محسوب می­شوند و به کارگیری اصطلاح «کارمند» برای آنان نادرست است.

3. ماده 117 قانون مدیریت خدمات کشوری: «کلیه دستگاههای اجرائی به استثناء نهادها، موسسات و تشکیلات و سازمانهایی که زیر نظر مستقیم مقام معظم رهبری اداره می‌شوند، وزارت اطلاعات، نهادهای عمومی غیر دولتی که با تعریف مذکور در ماده 3 تطبیق دارند، اعضاء هیات علمی و قضاوت هیاتهای مستشاری دیوان محاسبات شورا نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری مشمول مقررات این قانون می‌شوند و در خصوص نیروهای نظامی و انتظامی مطابق نظر مقام معظم رهبری عمل می‌شود.»

[15].labour legislation.

[16]. کارگاههای خانوادگی به طور کلی از شمول قانون کار خارج نشده­اند، بلکه صرفاً «کارگران» این کارگاهها از شمول مقررات قانون کار خارج شده‌اند و «کارگاه» مطابق تبصره‌های مواد 85 و 98 قانون کار در شمول مقررات فنی و بهداشت کار باقی مانده است.

[17] . رفیعی، احمد، حقوق کار: دفتر نخست- مبانی نظری حقوق کار و نظام حقوقی حاکم بر قرارداد کار در ایران»، تهران، انتشارات نگاه بینه، چاپ نخست، 1392، ص98.

[18]. ‌ماده 189‌- در بخش کشاورزی، فعالیتهای مربوط به پرورش و بهره‌برداری از درختان میوه، انواع نباتات، جنگل­ها، مراتع، پارک­های جنگلی و نیز‌ دامداری و تولید و پرورش ماکیان و طیور، صنعت، نوغان، پرورش آبزیان و زنبور عسل و کاشت، داشت و برداشت و سایر فعالیت‌‌ها در کشاورزی، به‌ پیشنهاد شورای عالی کار و تصویب هیأت وزیران می‌تواند از شمول قیمت از این قانون معاف گردد».

[19]. ماده 190‌- مدت کار، تعطیلات و مرخصی‌ها، مزد یا حقوق صیادان، کارکنان حمل و نقل (‌هوایی، زمینی، دریایی) خدمه و مستخدمین منازل، ‌معلولین و نیز کارگرانی که طرز کارشان به نحوی است که تمام یا قسمتی از مزد و درآمد آن‌ها به وسیله مشتریان یا مراجعین تأمین می‌شود و همچنین‌کارگرانی که کار آن‌ها نوعاً در ساعات متناوب انجام می‌گیرد، در آیین‌نامه‌هایی که توسط شورای عالی کار تدوین و به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید ‌تعیین می‌گردد. در موارد سکوت، مواد این قانون حاکم است.

[20]. ماده 191. کارگاه‌های کوچک کمتر از ده نفر را می‌توان بر حسب مصلحت موقتاً از شمول بعضی از مقررات این قانون مستثنی نمود. تشخیص‌مصلحت و موارد استثناء به موجب آیین‌نامه‌ای خواهد بود که با پیشنهاد شورای عالی کار به تصویب هیأت وزیران خواهد رسید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مشاور فروش و بازاریابی و وکیل اداره کار

دریافت مزد از مشتری

kasr


برخی از کارفرمایان تصور می کنند چون کارگر بصورت مستقیم از آنان مزد نمی گیرد و یا قسمتی از مزد خود را از طریق مشتریان دریافت می کند پس کارگر آنان محسوب نمی گردد در حالیکه اصولاً وجه تمایز عمده و اصلی قراردادهای کار با دیگر قراردادهائی که موضوع آنها نیز کار و فعالیت انسان است، تبعیتی است که در قراردادهای کار کارگر نسبت به کارفرماداشته و در قرارداد های دیگر بدین صورت دیده نمی شود. متذکر  می گردد تبعیت کارگر از کارفرما بصورت لزوم رعایت دستورات شفاهی و کتبی کارفرما و نیز ضوابط و مقررات مکتوب و یا عرفی کارگاه ( تبعیت حقوقی) و نیز بصورت رابطه مزدی طرفین و عدم احتمال و تصور سود و زیان کارگر از کار انجام شده ( تبعیت اقتصادی )، قابل تشخیص است . در زمینه چگونگی تبعیت اقتصادی ذکر این نکته بی فایده بنظر نمی رسد که جدا از مزد بگیری معمول و عرفی که بر اساس آن کارگر مزد مورد توافق را بر پایه واحد زمانی مشخص ( ساعت، روز، ماه و غیره ) و یا بر اساس هر واحد از کار انجام شده ( کار مزدی ) مستقیماً از کارفرما یا نماینده او دریافت می دارد ، با عنایت به پیش بینی ماده 190 قانون کار رابطه مزدی می تواند بدون اینکه کارگر مستقیم و یا غیر مستقیم مزد خود را از کارفرما دریافت دارد به نحوی باشد که تمام و یا قسمتی از مزد کارگران بوسیله مراجعین و مشتریان کارگاه تأمین شود .



کارفرمانیوز پایگاه اطلاع رسانی کارفرمایان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مشاور فروش و بازاریابی و وکیل اداره کار

تمییز رابطه کارگری کارفرمایی

مقاله قانون کار


در ادامه مقاله شایان ذکر است که مفهوم نظارت کارفرما بر کارگر "تابعیت دستوری" درکارگاه های کوچک به 

صورت محدود شامل نظارت کارفرما بر جزئیات کار است اما در کارگاههای بزرگ نظارت کارفرما 

جنبه مستقیم ندارد و به سازماندهی کار مربوط می شود در این گونه مواقع تابعیت دستوری کارگر 

آن است که درساعتهای مقرر وظایفی را که به جهت پست سازمانی بر عهده اوست انجام دهد در 

این حالت استقلال کارگر با تابعیت دستوری قابل جمع است 

همچنین استقلال حرفه ای و شغلی دربرخی مشاغل مانند پزشکی و معلمی باحالت تابعیت دستوری 

مانعه الجمع نبوده و تعارضی با آن ندارد چرا که لازمه انجام این مشاغل این است که انجام دهنده آن 

باید آزادی اندیشه داشته باشد و الا موجب نقض غرض می گردد 

همین طور است مواقعی که کارگر آزادی خود را درحین انجام کار به سبب ماهیت کاری که انجام 

می دهد بدست می آورد مثلاً راننده ای است که کارگاه او اماکن و شوارع عمومی است و ممکن 

است بتواند درخلال انجام وظایف خود برخی ازکارهای شخصی خود را نیز انجام دهددراین حالت 

آزادی بدست آمده برای کارگر از لوازم انجام کار و تابعیت دستوری است نه اینکه ناقض آن باشد 

درواقع زمانی آزادی با تابعیت دستوری منافات دارد که به سبب انجام کار و وظیفه ایجاد نگردد و 

لازمه انجام کار نباشد 

درزمینه تابعیت دستوری پرسشی مطرح است که آیا کارگر درزمان وساعات کاری خود می تواند 

کارگر داشته باشد یا اینکه این موضوع باعث خروج وی ازعنوان کارگری می شود؟ 

عده ای از کارشناسان عقیده دارند که فرض فوق باعث از بین رفتن رابطه کاری شده و اصولامًانع 

ازتشکیل رابطه کاری می شود چرا که در این صورت یک شخص همزمان هم کارگر خواهد بود و 

هم کارفرما و چنین تعارضی غیر ممکن است، درحالی که تعارض زمانی است که شخصی همزمان 

هم کارگر طرف دیگر باشد و هم کارفرمای او، در حالی که درفرض مطروح کارگر در مکان یا کارگاه 

دیگر می تواند کارگر داشته باشد و این موضوع لطمه ای به تابعیت دستوری و تابعیت مزدی او با 

کارفرمایش وارد نگرده و رابطه کاری را خدشه دار نمی کند. 

-1 عزت اله عراقی،حقوق کار 1،انتشارات سمت،چاپ اول، ص 161 

-2 همان 

اما اگر صورت مسئله این گونه باشد که کارگر درهمان کارگاه ودرراستای انجام وظایف خودش 

کارگرداشته باشد آیا این باعث خروج از رابطه کاری می گردد یا خیر؟ 

به عنوان مثال شخصی جهت پخت سوهان به صورت کیلویی )کارمزد( توسط شخص دیگر به کار 

گرفته می شود وی موظف است همه روزه در کارگاه حاضر شده و مقادیری از سوهان مورد نظر 

صاحب مغازه را تولید و بابت هرکیلو سوهان پخت شده مبلغی دریافت می کند این شخص پزنده 

جهت پخت نیاز به یک کارگر کمکی دارد تا مواد اولیه پخت را آماده نماید این کارگرکمکی توسط 

پزنده استخدام شده و ازخودش نیز مزد می گیرد سوال این است که آیا این پزنده دراین حالت کارگر 

محسوب می شود یا خیر؟ 

جدای از اشکال وجود تعارض ،کسانی که فرد فوق را کارگر نمی دانند دلیلشان این است که قرارداد 

کار یک قرارداد شخصی وقائم به شخص است. در قرارداد کار ،کارگر تعهد خود را باید شخصا انجام 

دهد و اگر به کمک کارگر خود، تعهد خود را انجام دهد کارگر نخواهد بود درحالی که اولاصًحیح 

است که قائم به شخص بودن از ویژگیهای قرارداد کار است اما معنای قائم به شخص بودن این است 

که شخص ثالثی نمی تواند تعهدات کارگر را اجرا کند و قرارداد کار قراردادی است که با شخص 

خاصی به عنوان کارگر منعقد شده است درمورد مثال آنچه که وظیفه کارگر است پخت سوهان است 

که او این تعهد را به شخص ثالث واگذار ننموده است بلکه مقدمات پخت به کارگر دیگر واگذار شده 

است و این عرف و رویه پخت سوهان است و کارفرما قطعا ازاین رویه اطلاع داشته و مخالفتی نکرده 

است و در واقع استخدام و بکارگیری نیروی کمکی توسط پزنده نوعی شرط ضمن عقد است که با 

موافقت کارفرما بوده است و کارفرما به طور ضمنی آن را پذیرفته است در ماده 8 قانون کار آمده 

است )شروط مذکور در قرارداد کار یا تغییرات بعدی آن درصورتی نافذ خواهد بودکه برای کارگر 

مزایایی کمترازمزایای مندرج دراین قانون منظور ننماید(. 

ثانیا درفرض مذکور پزنده سوهان هر دو رکن تابعیت دستوری و تابعیت مزدی با کارفرما را دارد و 

در هیچیک از این دو رکن خللی وارد نمی شود بنابراین دلیلی بر نقض رابطه کاری وجود ندارد. 


گفتار دوم - تابعیت مزدی


منظور از تابعیت مزدی این است که اولا انجام کار به طور معوض بوده و در مقابل حق السعی باشد 

و انجام کار به صورت تبرعی نباشد. 

ماده 34 قانون کار : کلیه دریافت های قانونی که کارگر به اعتبار قرارداد کار اعم از مزد یا حقوق 

،کمک عائله مندی، هزینه های مسکن ،خواربار،ایاب و ذهاب،مزایای غیر نقدی ،پاداش افزایش تولید، 

سود سالانه و نظایر آنها دریافت می نماید را حق السعی می نامند. 

بنابراین مراد از مزد در تابعیت مزدی هر گونه مزایایی است که به عوض و به ازائ انجام کار به کارگر 

تعلق می گیرداگرچه ماده 42 قانون کارتصریح می کند که حد اقل مزد باید نقدی باشد اما در صورت 

عدم تحقق این موضوع )نقدی بودن حد اقل مزد(این تخلفی از ناحیه کارفرما و تضییع حق کارگر 

است و ربطی به تابعیت مزدی کارگر از کارفرما ندارد و به این معنا نیست که اگر حداقل مزد نقدی 

نباشد رابطه کارگری و کارفرمایی وجود ندارد زیرا ماده مذکور درجهت حمایت از کارگر وضع شده 

و اگر اصل رابطه کاری را به هم بزند ، این بر خلاف قصد قانون گذار است و نقض غرض قانون گذار 

پیش می آید و حمایت کوچک و جزء )حداقل حقوق به صورت نقدی( مانع از حمایت اصلی و بزرگ 

)اصل رابطه کاری( می گردد لذا آن نکته ای که در مورد تابعیت مزدی و ایجاد رابطه کاری اهمیت 

دارد معوض بودن کار است حتی اگر تمام مزد به صورت غیر نقدی و حتی به شکل نوعی مزیت 

مانند حق سکونت در قبال انجام کار باشد همان گونه که در تعریف کارگر به صراحت حق السعی را 

اعم از مزد ،حقوق ،سهم سود وسایر مزایا دانسته است. 

درمورد تابعیت مزدی توجه به این نکته ضروری است که تابعیت مزدی ممکن است بالفعل یا بالقوه 

باشد بدین ترتیب که ممکن است شخصی در زمانی که ادعای رابطه کاری با دیگری دارد از او 

مزدی دریافت نکند دراین شرایط اگر وی قبلاً بابت انجام کار مزد می گرفته و اواخرمدت کارکرد 

مزد دریافت نکرده است طبق قاعده استصحاب رابطه کارگری او ابقاء شده و رابطه مزدی به نحو 

بالقوه می باشد مگر اینکه ادله و مستندات دال بر عدم تابعیت مزدی در این مدت وجود داشته باشد. 

اما اگر شخصی در طول مدت کارکرد هیچگونه ما به ازاء وحق السعی دریافت نکرده است جهت 

تشخیص وجود یا عدم تابعیت مزدی باید به مدت کارکرد او توجه شود اگر مدت کارکرد به 

اندازه ای است که عرفا یک کارگر در بدو استخدام به انتظار و امید دریافت مزد کار می کند اینجا 

رابطه مزدی بالقوه احراز میگردد اما اگر مدت انجام کار بدون مزد به قدری طولانی است که عرفا
شخصی این مدت را بدون دریافت مزد کارنمی کند اینجا اصل بر عدم وجود رابطه مزدی است مگر 

این که ادله ای از سوی انجام دهنده کار مبنی بر قرار جمع شدن مزد و ...ارائه شود 

ثانیا اگر کارگرکارمزد، وظیفه و تکلیف خود را در راستای کارمحول شده انجام دهد کسب نتیجه 

که همان کار مورد انتظار یامحصول معین است و به تبع آن دریافت مزد باید به طور منجز و قطعی 

محقق شود به عبارت دیگر امکان عقلی عدم کسب نتیجه و عدم دریافت مزد در صورت انجام کار به 

طور اصولی و مقرر وجود نداردو محصول به طور قطع بدست می آید درحالی که برخی مشاغل وجود 

دارد که شخص انجام دهنده آنها ممکن است که تمام تلاش و کوشش وجدیت خود را بکاربندد و با 

این حال درعمل به هیچ نتیجه ای نرسد و مد نظرآمررا تامین نکرده و طبق قرارداد منعقده مزدی 

هم دریافت نکند مانند بازاریاب که ممکن است علی رغم بکارگیری همه تلاش هیچ نتیجه ای کسب 

نکند در این حالت شخص بازاریاب اگر مزد خود را براساس ساعت انجام کاردریافت نکند نمی تواند 

کارگرکارمزد باشد زیرا که اگرچه کار او قابل اندازه گیری است اما کسب نتیجه منجز و قطعی نیست 

در این حالت تابعیت مزدی میان آمر ومامور وجود ندارد. 

ممکن است برخی به لزوم منجز بودن مزد در رابطه کاری اشکال کنند که اگر شخصی دارای تابعیت 

دستوری با دیگری باشد ولی مزد او ازجنس مزد غیر منجز باشد طبق نظریه فوق کارگر شمرده نمی 

شود حال آن که کارگر به وظیفه خود عمل کرده و تابعیت دستوری داشته و حالا نوبت کارفرماست 

که به وظیفه خود عمل کرده و مزد کارگر راطبق قانون پرداخت کند 

پاسخ اینکه هر گونه مزد و دستوری به معنای تابعیت دستوری و مزدی نیست اگر دو نفر با هم قرار 

بگذارند که یکی برای دیگری کار کند اما این که مزد درمقابل زمان و تلاش قطعی نباشد این در 

واقع نوعی دستور و مزد است که رابطه این دو را تحت عقد دیگری غیر از عقد کار قرار می دهد. 

مزد و دستور با هم تناسب دارند وجود حق السعی که رکن رابطه کاری است طبق ماده 34 قانون 

کار دریافتهایی است که به اعتبار قرارداد کار به کارگر پرداخت می شود لذا هر مبلغی که به شخصی 

در مقابل انجام کار پرداخت می شود به معنای تابعیت مزدی نیست کما این که اگرمثلاً شخصی در 

یک کارخانه ای زندگی کند و از اقوام صاحب کارخانه باشد اما هیچ کاری در کارخانه نداشته باشد و 

با این حال پایان هر ماه که به کارگران مزد پرداخت می شود صاحب کارخانه به این خویشاوند خود 

نیز همان مبلغ را بپردازد این شخص نمی تواند ادعای کارگری کند زیرا کاری انجام نداده و چون 

مبالغی را که گرفته در مقابل دستور نبوده لذا به این مبالغ ،مزد گفته نمی شود معنای تناسب مزد 

و دستور همین مطلب است آن مزدی که نشانگر تابعیت مزدی است باید منجز و قطعی باشد والا 

تناسبی با تابعیت دستوری ندارد درواقع مزد غیر منجز نشانگر عدم تابعیت دستوری است مزدی که 

تحقق آن غیر قطعی است در مقابل دستور بوده اما در مقابل تابعیت دستوری نیست زیرا همانگونه 

که توضیح داده شد تابعیت دستوری به معنای اشراف و نظارت کارفرما بر کار کارگر و بررسی نتایج 

کار اوست اصولا اگر تابعیت دستوری به نحو صحیح برقرار شود مزد هم باید به نحو متناسب با آن 

قطعی باشد اما اگر تحقق مزد در مقابل انجام کار قطعی نباشد این نشانگر عدم تابعیت دستوری است 

لذا اشکالی که مطرح شد در عمل امکان ندارد و انجام کاردر مقابل دستوربوده نه تابعیت دستوری و 

این نوع دستورو مزد نامی غیر از قرارداد کار دارد و عقد دیگری است. 

اگرشخصی حاضر باشد درساعات مشخص همه روزه سرکارحاضر شده و طبق دستور به اصطلاح 

کارفرما کاری انجام دهد که ممکن است مزد داشته باشد یا نداشته باشد و حتی ممکن است پس 

از تلاش فراوان هیچ مزدی نگیرد این در واقع مصداق نوعی کار تبرعی است و این شخص با اختیار 

خود کاری انجام داده که می دانسته ممکن است در مقابل آن مزدی نگیرد بنابراین تابعیت دستوری 

با اخذ مزد به نحو غیر منجزو غیر قطعی قابل جمع نیست. 

ثالثاً صرف دریافت مزد به سبب انجام کار به معنای وجود تابعیت مزدی نیست بلکه نحوه مزد بگیری 

و کیفیت آن در وجود یا عدم وجود تابعیت مزدی دخیل است. 

تبصره 1 ماده 35 قانون کار: چنانچه مزد با ساعات انجام کار مرتبط باشد مزد ساعتی و درصورتی 

که بر اساس میزان انجام کاریا محصول تولید شده باشد کارمزد و چنانچه بر اساس محصول تولید 

شده و یا میزان انجام کار در زمان معین باشد کارمزد ساعتی نامیده می شود. 

بنابراین اگر کسی بابت انجام کاری مزدی دریافت نمود که این مزد ارتباطی با هیچیک از طرق 

مذکور در تبصره 1ماده 35 نداشت تابعیت مزدی محقق نشده است برخی مواقع ممکن است نحوه 

مزد بگیری برخی اشخاص که کارگر نیستند با مزد کارگران کارمعین خلط و مشتبه گردد طبق 

نص قانون کار،کارگر کارمزد طبق یکی از این دو حالت مزد دریافت می کند:

 1- میزان انجام کار 

-2 محصول تولید شده 

آنچه که از تبصره 1 ماده 35 قانون کارب دست می آیدا ینا ست که کارگرکارمزد کارگریا ست که کار وی قابل 

اندازه گیری و میزان سنجی بوده و بر اساس سنجش میزان انجام کار یا محصول تولید شده مستحق 

دریافت مزد می گردد چرا که کارگرکارمزد بر اساس ساعت انجام کار مزد نمی گیرد پس باید کار 

او قابل اندازه گیری باشد تا بر اساس میزان انجام کار مزد بگیرد یعنی کارگر کارمزد یا باید محصول 

و کالای مشخصی را تولید کند و بر اساس میزان این تولید مزد بگیرد یا این که اگر ماهیت کار او 

از سنخ و جنس تولید نیست باید به گونه ای قابل اندازه گیری باشد والا نمی توان میزان مزد او را 

تعیین کرد 

در واقع انتظاری که کارفرما از استخدام یک کارگر کارمزد دارد و به خاطر آن به وی مزد می دهد 

از دوحالت خارج نیست یا این که محصول معین و مشخصی را از کارگر می خواهد و اگر کارگر آن 

محصول را تولید نمود به ازاء آن به کارگر مزد می دهد یا این که کار محول شده به کارگر کارمزد 

به گونه ایست که کار به هر میزان که انجام گردد آن میزان از کار برای کارفرما مفید بوده و انجام 

ادامه کار توسط دیگری امکان دارد نه آن که آن میزان از کار انجام شده بالاصاله مفید نبوده و 

هیچ ثمره ای نداشته باشد به عنوان مثال اگریک موسسه پژوهشی با یک محقق قرار بگذارد که در 

صورت انجام یک تحقیق در موضوع مشخص مبلغی را به عنوان دستمزد به او می دهد )بدون در 

نظر گرفتن ساعت کار(دراین حالت از آنجا که میزان عملکرد وی در انجام تحقیق قابل اندازه گیری 

نبوده واینگونه نیست که هر میزان ازتحقیق که انجام شود بالاصاله مفید بوده و بتوان ادامه آن را به 

محقق دیگری واگذارنمود چنین شخصی تابعیت مزدی با کارفرما ندارد و نحوه مزد بگیری او به نحو 

کارمزد نیست زیرا اگر این محقق ساعتها وقت بگذارد و تحقیق خود را پیش ببرد اما کاررا در میانه 

طریق رها نموده و مطلوب موسسه را ارائه نکند بابت آن میزان از تحقیق انجام شده به او دستمزدی 

تعلق نمی گیرد در حالی که کارگر کارمزد کارگری است که هر میزان از کار انجام شده توسط او 

بالاصاله مفید بوده و انجام ادامه آن توسط دیگری امکان دارد. 

لذا اگرشخصی کاری را انجام داد که نحوه مقرر شده برای مزد براساس ساعت انجام کار نبود وماهیت 

کار نیز به گونه ای نبود که بتوان آن را اندازه گیری نمود مزدی که وی دریافت کرده یا قرار است که 

دریافت کند مصداق تابعیت مزدی نیست و رابطه آمر و مامور در این حالت یکی دیگر از عقود غیر 

از قرارداد کار است که در فصل تمییز رابطه کاری مفصل بحث خواهد شد 

اشکالی که در مورد منجز بودن مزد مطرح شد در مورد لزوم امکان میزان سنجی کارنیزممکن است 

مطرح شود که پاسخ این اشکال نیز همان گونه که توضیح داده شد عدم امکان تحقق صحیح تابعیت 

دستوری بااین نحوه مزد بگیری است زیرا در این صورت اشراف ونظارت و بررسی نتایج ازسوی 

کارفرما امکان ندارد و درحالت مثال فوق حتی اگر محقق ملزم باشد همه روزه درساعتهای خاصی 

سر کار حاضر شده و کار خود را ادامه دهد این به معنای تابعیت دستوری نیست بلکه شرطی است 

که ضمن عقد جعاله میان این دو برقرار شده است .


گفتار سوم - موانع ایجاد رابطه کارگری و کارفرمایی


ما حصل بحث از تابعیت دستوری و تابعیت مزدی این است که هر یک از موارد ذیل با ایجاد خدشه 

در تابعیت دستوری و مزدی مانع از شکل گیری رابطه کاری می شوند: 

-1 کارکردن درساعات محدود و مشخص برای بیش از یک کارفرما 

-2 کارکردن بدون درخواست یا دستور کارفرما 

-3 وجود امکان کار کردن درساعات مشخص برای غیر کارفرما)آزاد بودن کارگردر ساعات کار( 

-4 کارکردن به قصد تبرعی و بدون چشم داشت به مزد 

-5 دریافت مزد به شکلی غیر از حالات مندرج در تبصره 1 ماده 35 )مزدساعتی،کارمزدو کارمزد 

ساعتی( 

-6 عدم امکان میزان سنجی و اندازه گیری کاردر کار معین 

-7 قطعی و منجز نبودن نتیجه مورد نظرکارفرما علی رغم انجام اصولی کار در کارمعین 

-8 دریافت مزد از بیش از یک کارفرما در ساعات مشخص کار 

مبحث پنجم -کارگاه: 

سوالی که مطرح است این است که آیا تعلق محل انجام کار به کارگر یا کارفرما در شکل گیری و 

ایجاد رابطه کاری موثر است یا خیر؟ 

برخی براین باورند که اگر محل انجام کار، متعلق به کننده کار باشد این امرباعث ازبین رفتن رابطه 

کاری می شود و بالعکس انجام کار در محلی که متعلق به صاحب کار است قرینه محکمی بر وجود 

رابطه کارگری و کارفرمایی محسوب می شود 

در حالیکه به نظر می رسد محل انجام کار یا به اصطلاح کارگاه به دلایل ذیل هیچگونه اصالتی 

درایجاد رابطه کاری ندارد: 

-1 طبق ماده 2 قانون کار، کارگر ازلحاظ این قانون کسی است که به هرعنوان در مقابل دریافت 

حق السعی اعم از مزد، حقوق، سهم سود وسایرمزایابه درخواست کارفرماکار می کند. درعلم منطق 

بحث شده است که تعریف باید جامع افراد و مانع اغیار باشد همانگونه که در تعریف کارگر مشاهده 

می شود در این تعریف قیدی درخصوص کارگاه یا لزوم انجام کار از سوی کارگر در محل متعلق به 

کارفرما آورده نشده است و اطلاق موجود در تعریف کارگر در خصوص کارگاه، نشانگر عدم اهمیت 

آن در ایجاد رابطه کاری می باشد 

-2 ماده 4 قانون کار کارگاه را اینگونه معرفی می کند:کارگاه محلی است که کارگر به درخواست 

کارفرما یا نماینده او در آنجا کار می کند ازقبیل موسسات صنعتی ،کشاورزی،معدنی،ساختمانی، 

ترابری، مسافربری،خدماتی،تجاری،تولیدی اماکن عمومی و امثال آنها 

کارگاه به معنای اخص آن که در قانون کار استعمال شده است محلی است که کارگر به درخواست 

کارفرما در آنجا کارمی کند این بدان معناست که وجودکارگاه به معنای خاص آن فرع بر وجود کارگر 

و کارفرما می باشدبه عبارت دیگر درصورتی که رابطه کارگری و کارفرمایی میان دو طرف اثبات شده 

و احراز گردد دراین صورت به محلی که کارگر به انجام کار می پردازد کارگاه گفته می شود و عنوان 

کارگاه قبل از وجود رابطه کارگری و کارفرمایی معنایی نداشته و وجود ندارد 

استفاده ازعنوان کارگاه به عنوان قرینه ای بر رابطه کاری، در واقع نوعی مصادره به مطلوب محسوب 

می شود مصادره به مطلوب عبارت است از این که نتیجه به عنوان مقدمه ذکر گردد یعنی موضوعی 

که باید پس از استدلال صحیح نتیجه گیری شود در مسیراستدلال به عنوان مقدمه )یک امرمفروض 

وبی نیاز به اثبات ( مورد استفاده واقع شودبه دیگر سخن نتیجه وجود رابطه کاری این است که محل 

انجام کار توسط کارگر ،کارگاه نامیده شود نه این که از انجام کار توسط شخصی درمحل متعلق به 

شخص دیگر رابطه کاری احراز شود 

-3 طبق ماده 4 قانون کار، کارگاه ممکن است اماکن عمومی باشد بنابراین الزامی در تعلق کارگاه به 

کارفرما وجود ندارد این نکته قرینه است بر عدم اهمیت تعلق کارگاه به کارگریا کارفرما و عدم اصالت 

آن دروجود یا عدم رابطه کاری و درحقیقت بدین خاطرکه کارفرما در طول ساعات کار مستمرا بتواند 

به کارگر دستور داده و برکار او نظارت نماید محل انجام کار را درمحلی متعلق به خود تعیین می 

کند لذا محل انجام کار از اختیارات کارفرما و در راستای تابعیت دستوری کارگر از کارفرما است حال 

اگر کارفرما به هر دلیل محل انجام کار را به کارگر تفویض اختیار نموده و آنرا در اختیارکارگر قرار 

دهد یا اینکه حتی شرط کند که کارگر کاررا در محل متعلق به خودش )مثل منزل( انجام دهد در 

واقع کارفرما از اختیارات خود در راستای تابعیت دستوری صرف نظرکرده است و این نمی تواند مانع 

از تحقق رابطه کاری گردد همانگونه که در برخی موارد به دلیل اعتماد کارفرما به کارگر یا پرداخت 

مزد به کارگر براساس کارمعین و یا حتی به انگیزه کسب سود بیشتر )به دلیل عدم تامین کارگاه( 

کارگر کار خود را در منزل خودش انجام دهد. 

بنابراین کار کردن در محل متعلق به دیگری تاثیری در شکل گیری و ایجاد رابطه کاری ندارد و فقط 

درراستای فراهم نمودن بستر تابعیت دستوری است حال اگرکارفرما به کارگر اجازه دهد که کارش را 

در منزل خودش انجام دهد این مسئله رابطه کاری را تخریب نمی کند و د رواقع منزل کارگر عنوان 

کارگاه می گیرد چون محلی است که کارگر به درخواست کارفرما آنجا کار می کند. 

درمقابل نظر اتخاذ شده فوق،ممکن است برخی اشکال وارد کنند که کارگاه دارای شخصیت 

مستقلی ست و این گونه نیست که کارگاه فرع بررابطه کاری بوده و بعد ازایجاد رابطه کاری مفهوم 

پیدا کند دلیل این گروه ماده 12 قانون کار است: 

ماده 12 قانون کار: هر گونه تغییر حقوقی در وضع مالکیت کارگاه ازقبیل فروش یا انتقال به هر 

شکل ،تغییر نوع تولید،ادغام در موسسه دیگر،ملی شدن کارگاه ،فوت مالک و امثال اینها در رابطه 

قراردادی کارگرانی که قراردادشان قطعیت یافته است موثر نمی باشد و کارفرمای جدید قائم مقام 

حقوق و تعهدات کارفرمای سابق خواهد بود. 

با توجه به این که ماده فوق تغییر مالکیت کارگاه را دررابطه قراردادی کارگران قرارداد قطعی، موثر 

ندانسته است لذا در این ماده بعد از وجود کارگرو کارفرما و رابطه کاری، به محل انجام کارعنوان 

کارگاه اطلاق شده نه این که صرف نظر ازرابطه کاری باشد به عبارت دیگر تغییر مالکیت کارگاه 

بدون وجود کارگر فرض نشده تا کارگاه شخصیت مستقل پیدا کرده باشد. 

برخی دیگر به استناد ماده 188 قانون کار برای کارگاه شخصیت مستقل قائل شده اند: 

ماده 188 قانون کار: اشخاص مشمول قانون استخدام کشوری یا سایرقوانین و مقررات خاص 

استخدامی و نیزسایر کارگران کارگاههای خانوادگی که انجام کار آنها منحصرا توسط صاحب کار و 

همسر و خویشاوندان نسبی درجه یک ازطبقه اول انجام می شود مشمول مقررات این قانون نخواهند 

بود. 

معتقدان به شخصیت مستقل کارگاه چنین عقیده دارند که کسانی که در کارگاه خانوادگی کار 

می کنند رابطه کارگری و کارفرمایی ندارند و اگر کارگاه شخصیتی مستقل نداشته و صرفاً محل 

انجام کار کارگر بوده و فرع بر رابطه کاری باشد دراین ماده نباید عنوان کارگاه بر محل کار اطلاق 

می شد لذا عنوان کارگاه خانوادگی بدون وجود رابطه کاری دلیل براین است که کارگاه شخصیت 

مستقل داشته و فرع بر رابطه کاری نیست. 

درحالی که ماده 188 درمقام استثناء نمودن اماکنی که افراد با نسبت خانوادگی مذکور درآنجا 

مشغول کار هستند ازبرخی مواد قانون کاراست و درمقام اعطاء شخصیت مستقل از رابطه کاری به 

کارگاه نیست در واقع نوعی تسامح درگفتاردر ماده فوق وجود دارد و نشانه این تسامح این است 

که درهمین ماده از واژه کارگران برای کارگاههای خانوادگی استفاده شده )کارگران کارگاههای 

خانوادگی( درحالی که در ذیل همین ماده این افراد ازرابطه کاری خارج می شوند لذا این تعارض 

درصدرو ذیل ماده فوق بر تسامح گفتاری حمل می شود. 

اما علی رغم امکان توجیه برخی مواد قانونی ،دربرخی موارد شاهد نکاتی هستیم که نمی توان آنها 

را بر تسامح گفتاری حمل نمود بلکه وقوع اشتباه هنگام تدوین قانون به وضوح مشخص است آن 

چنان که در ماده یک قانون کار آمده است :کلیه کارفرمایان ، کارگران، کارگاهها، موسسات تولیدی 

، صنعتی،خدماتی و کشاورزی مکلف به تبعیت از این قانون می باشند 

دکتر عراقی وجود این قبیل اختلافات در مواد قانون کار را مصداق تعارض ندانسته بلکه آن را معلول 

بی دقتی درتنظیم قانون 

می داند و می نویسد )اگرمواد یاد شده را بدون توجه به آنچه درجریان تنظیم وتصویب قانون 

گذشته است بررسی کنیم دچارشگفتی خواهیم شد... ولی اگر بیاد آوریم که قانون جدید کار برای 

رسیدن به مرحله نهایی ازچه نشیب و فرازهایی گذشته است در این صورت شگفتی ما کمتر خواهد 

شد( 1 

برخی دیگر با توجه به ماده 87 قانون کار معتقد به شخصیت مستقل کارگاه از رابطه کاری شده اند. 

ماده 87 قانون کار: اشخاص حقیقی و حقوقی که بخواهند کارگاه جدیدی احداث نمایند و یا 

کارگاههای موجود راتوسعه دهند مکلفند بدوا برنامه کار و نقشه های ساختمانی و طرح های مورد 

نظر را ازلحاظ پیش بینی در امر حفاظت فنی و بهداشت کار برای اظهار نظر و تایید به وزارت کار 

و امور اجتماعی ارسال دارند. 

در پاسخ به این اشکال متذکر می گردیم که کارگاه از دو حیث قابل تبیین است یکی از حیث 

فیزیکی که در آن مسائل مربوط به حفاظت فنی ،بهداشتی،و سایرامور مربوط به ساختار فیزیکی مد 

نظر است وبنا بر همین وجه نیز هر موسسه ای که به عنوان یک واحد مستقل دارای فعالیت سازمان 

یافته اجتماعی در زمینه تولید ،توزیع یا حمل کالا و عرضه خدمات باشد کارگاه نامیده می شود 

اما حیث و جهت دوم کارگاه ،معنای خاص کارگاه در روابط کار است که از این نظر کارگاه مکان 

مستقلی از رابطه کاری نیست آنچنان که تعریف آن نشان می دهد و اماکن عمومی را نیز به عنوان 

کارگاه قبول دارد در ماده 87 کلماتی همچون احداث،توسعه و سایر قرائن لفظیه نشانگر اراده حیث 

فیزیکی کارگاه است نه کارگاه ازحیث معنای خاص آن درروابط کار 

مبحث ششم -ابزار کار: 

اکثر کارشناسان حقوق کار معتقدند که ابزارکار درصورتی که موثر در درآمد بوده و متعلق به کارگر 

باشد مانع از شکل گیری رابطه کاری می شود اما اگر ابزار کار بهای قابل توجهی نداشته و دردرآمد 

تاثیری نداشته باشد خللی به رابطه کاری وارد 

نمی کند. 

در حالی که مشخص نیست این نظر در مورد ابزار کاراز کدام ماده قانونی اقتباس شده است .ماده 

2 قانون کار که کارگر را تعریف نموده است ارکان رابطه کارگری و کارفرمایی را تابعیت دستوری 

و تابعیت مزدی کارگر از کارفرما دانسته است که در جای خود توضیح داده شد نه تنها در تعریف 

کارگر بلکه در هیچ ماده و تبصره ای تفصیل فوق الذکر )ابزار کارموثر و غیرموثر در درآمد( وجود 

ندارد. 

-1 عراقی،حقوق کار 1،پیشین،ص 133 

اگرچه اکثر کسانی که با ابزار کار موثر در درآمد مشغول کار هستند به جهت فقدان یکی از دورکن 

تابعیت دستوری و تابعیت مزدی مشمول رابطه کارگری و کارفرمایی نمی باشند ومعمولا عنوان 

پیمانکار یا فرد صنفی بر آنها صدق می کند اما با این حال برخی موارد وجود دارد که شخصی برای 

دیگری کار می کند وتابعیت دستوری و تابعیت مزدی نیز با او دارداما به این خاطر که با ابزار کار 

متعلق به خود که درکسب درآمد موثر است کار می کند نظر مشهور کارشناسان این است که چنین 

شخصی کارگر نیست. 

به عنوان مثال راننده ای را درنظر بگیریدکه برای یک موسسه ای با اتومبیل متعلق به خودش 

کار می کند وی موظف است همه روزه طبق ساعات کارآنجا، به طور منظم سر کارحاضر شده و 

در اختیار یکی از کارمندان آنجا تا پایان ساعت کاری کارکند و در پایان هر ماه مزد ثابتی دریافت 

می کند نظر مشهور این است که چنین شخصی کارگر نیست درحالی که اگر همین شخص به 

همین شکل و توصیف ولی با اتومبیل موسسه کار کند کارگر است 

کسانی که قائل به عدم رابطه کارگری و کارفرمایی هستند چنین استدلال می کنند که رابطه 

کارگری و کارفرمایی رابطه ای است شخصی و قائم به شخص و کارگر باید شخصا کار مورد تعهد را 

انجام دهد به عبارت دیگر تعهدات کارگرجنبه شخصی دارد و قرارداد کار در واقع اجاره اشخاص است 

نه اجاره اشیاء در حالی که اگر رابطه کاری را در فرض مذکور بپذیریم اجاره اشیاء و انسان)کارگری( 

را خلط کرده ایم. 

در صورتی که صحیح است که یکی از ویژگیهای قرارداد کار قائم به شخص بودن است اما معنای 

این ویژگی آن است که شخص ثالثی نمی تواند تعهدات کارگر را اجرا نماید و قرارداد او به وراث او 

هم منتقل نمی شود)با فوت کارگر یا از کارافتادگی او قرارداد کار خاتمه می یابد و قابل انتقال به 

غیر نیست( در فرض مذکور نیز راننده موسسه انجام تعهدات خود را به دیگری واگذار نکرده است. 

اما درخصوص این اشکال که اعتقاد به وجود رابطه کاری در فرض مذکور به مثابه این است که اجاره 

اشیاء)اتومبیل( را درحکم اجاره اشخاص بدانیم باید گفت که چنین شخصی در فرض مذکور تابعیت 

دستوری و تابعیت مزدی را با موسسه دارد لذا از آنجا که شخصا کار می کند)رانندگی ( و کاراو نیز 

با تابعیت دستوری و مزدی همراه است اشکالی در نفس رابطه کاری وجود ندارد کما این که اگر وی 

به همین کیفیت ولی با اتومبیل موسسه مشغول کار بود هیچ اشکالی در کارگر بودن او نبوددرواقع 

اینجا کارگر علاوه برتعهد انجام کار و حفظ ارکان کارگری تعهد بیشتری را پذیرفته و آن ارائه ابزار 

کار است وقبول تعهد بیش از وظیفه کاری )تامین ابزار کار( نمی تواند رابطه کاری را ازبین ببرد 

بلکه به جهت ارائه ابزار کار علاوه بر انجام کار مستحق دریافت اجاره ابزار نیز می باشد به دیگر سخن، 

کارگر در این حالت هم خودش کارکرده و هم ابزارش اما اخذ اجاره اشیاء و رسیدگی به دعوای آن 

درصلاحیت ادارات کار و امور اجتماعی نبوده و باید در مراجع قضایی رسیدگی شود. 

درحالت فوق اگر دلیلی بر این امر باشد که مبلغی بابت اجاره مقرر شده است تکلیف این است که 

بابت انجام کار، حقوق کارگری و بابت اتومبیل نیزاجاره پرداخت شود اما اگر دلیلی براجاره مستقل 

اتومبیل از کارنباشد و قرائن و حتی اقرار بر این باشد که کارفرما به این شرط حاضر شده است کارگر 

را استخدام کند که وی با اتومبیل متعلق به خودش به صورت رایگان و بدون اجاره بها کارکند وبه 

عبارت بهترداشتن همین ابزار کار به عنوان مرجح باعث استخدام او شده است در این حالت مبلغی 

بیشتراز مزد عادی به کارگر تعلق نمی گیرد و شرط مذکور به عنوان شرطی که ضمن عقد بوده 

صحیح است و اشکالی به عقد و قرارداد کار وارد نمی کند حال اگر مزد این راننده حداقل قانونی باشد 

که این مزد بابت کار کارگر است وظاهر قضیه این است که به طور ضمنی در ضمن عقد شرط شده 

که ابزار کار خود را رایگان دراختیار کارش قرار دهد اما اگر حقوق کارگر بیشتر از حداقل قانونی باشد 

و درقرارداد جداگانه ای مبلغ مازاد بر حداقل به عنوان اجاره ابزار قید شده باشد که تکلیف معلوم 

بوده وهمان مبلغ حداقل به عنوان مزد ثابت و مبنا است اما اگر قراردادی در این بین نبوده و اقراری 

نیزوجود نداشته باشد دونظر مطرح است : یکی این که کل مبلغ پرداختی به کارگر جزء حقوق ثابت 

اوست ودرمحاسبه عیدی و سنوات دخیل است دیگر آنکه مبلغ پرداختی به عنوان حداقل به او همان 

مبلغ حقوق ثابت است و مازاد پرداختی درحکم اجاره ابزار است که با توجه به این که اصل در مزد 

کارگر، مبلغ حداقل است و کارگر باید حقوق بیش از حداقل را اثبات نماید دراین حالت مزد کارگر 

همان مبلغ حداقل می باشد و مبلغ بیش ازحداقل، بر اجاره ابزار حمل می شود. 

ممکن است برخی دیگر چنین اشکال کنند که اگر کارگر مجاز باشد ابزار کار موثر در درآمد داشته 

باشد این بدین معناست که فرد صنفی را کارگر بدانیم درحالیکه وجه تمایز کارگر و فرد صنفی 

همین ابزار کار است، اما قانون نظام صنفی، فرد صنفی را این گونه تعریف می کند: 

ماده 2 قانون نظام صنفی: هرشخص حقیقی یا حقوقی که در یکی از فعالیتهای صنفی اعم از 

تولید، تبدیل، خرید، فروش، توزیع، خدمات و خدمات فنی سرمایه گذاری کند و به عنوان پیشه ور 

و صاحب حرفه و شغل آزاد خواه به شخصه یا با مباشرت دیگران محل کسبی دایریا وسیله کسبی 

فراهم آورد و تمام یا قسمتی از کالا و محصول یا خدمات خود را به طور مستقیم یا غیر مستقیم و 

به صورت کلی یاجزئی به مصرف کننده عرضه دارد فرد صنفی شناخته می شود 

اگرچه طبق تعریف فوق سرمایه گذاری اعم از اینکه در قالب تهیه وسیله کسب یا محل کسب باشد 

با فرد صنفی ملازمه دارد و ابزار کار موثر در درآمد نوعی سرمایه گذاری محسوب می شود اما این 

مطلب بدین معنا نیست که هر کس که سرمایه گذاری کند و ابزار کار موثر دردرآمد داشته باشد 

فرد صنفی است. 

مهمترین شاخصه فرد صنفی و عامل ممیز آن داشتن پروانه کسب است 

ماده 5 قانون نظام صنفی: پروانه کسب، مجوزی است که طبق مقررات این قانون به منظور شروع 

ادامه کسب وکار یا حرفه به فرد یا افراد صنفی برای محل مشخص یا وسیله کسب معین داده می 

شود 

تبصره دو ماده 79 : اتحادیه ها موظفند دارنده پروانه کسب را به عنوان فرد صنفی بپذیرند 

برای این که شخصی فرد صنفی شناخته شود باید مراحل قانونی راطی نموده و مجوزو پروانه 

مربوطه را اخذ نماید 

ماده 26 قانون نظام صنفی: هر گاه شخصی بخواهد فعالیت صنفی را آغاز کند ابتدا باید به اتحادیه 

ذیربط مراجعه و تقاضای کتبی خود را تسلیم و رسید دریافت دارد. اتحادیه مکلف است در چارچوب 

مقررات نظرخود را مبنی بر ردیا قبول تقاضا حداکثرظرف 15 روز به متقاضی اعلام نماید. 

مواد فوق وسایر و موادمشابه آن دررابطه با لزوم رعایت مقررات خاص اتحادیه، نظارت بر عملکرد 

واحد و فرد صنفی،وجود مجازات های مختلف در قبال تخلف از قوانین و مقررات و سایر تشریفاتی 

که قانون نظام صنفی در نظر گرفته است نشان می دهد که شناخته شدن یک فرد به عنوان فرد 

صنفی نیازمند دلیل است و این گونه نیست که هر کس به مجرد سرمایه گذاری وانجام کاربا 

ابزارموثر در درآمد و متعلق به خود، فرد صنفی محسوب گردد، ضمن این که هرفعالیت کاری 

نمی تواند در قالب فعالیت صنفی قرارگیرد و اینگونه نیست که هر کس که ابزارکارموثردر درآمد 

داشته باشد بتواند با عضویت در اتحادیه صنفی و اخذ پروانه به عنوان فرد صنفی تلقی شود، فرد 

مورد مثال )راننده موسسه که با اتومبیل خود کار میکند( اگر بخواهد فرد صنفی باشد یا باید پروانه 

تاسیس آژانس مسافرتی اخذ کند ویا پروانه تاکسی بگیرد و درهمین وضعیت فعلی اصلاً نمی تواند 

فردصنفی شود علاوه براین چنین شخصی هم طبق تعریف کارگر تابعیت دستوری و تابعیت مزدی 

با کارفرمادارد و هم نحوه قرارداد او به گونه ایست که همه ویژگیهای قرارداد کار (رضایی- معوض- 

دوتعهدی- مستمر- قائم به شخص) را دارد در حالی که فرد صنفی نه تابعیت دستوری و نه تابعیت 

مزدی با مصرف کننده ندارد و قرارداد او بر خلاف قرارداد کارقرارداد مستمری نیست، بنابراین تفاوت 

کارگر و فرد صنفی این است که اولا کارگر تابعیت دستوری و مزدی با کارفرما دارد اما فرد صنفی 

چنین رابطه ای با مصرف کننده ندارد ثانیا کارگربرای این که کارگر شناخته شود نیاز به مجوز و 

مدرک خاصی ندارد اما فرد صنفی باید پروانه داشته باشد. 



 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مشاور فروش و بازاریابی و وکیل اداره کار

وظیفه کارفرما در صورت وقوع حادثه شغلی در کارگاه


به استناد ماده 65 قانون تأمین اجتماعی در صورت وقوع حادثه ناشی از کار، کارفرما مکلف است اقدامات اولیه لازم را برای جلوگیری از تشدید وضع حادثه دیده به عمل آورد.
مضافا اینکه وفق تبصره ماده 95 قانون کار ، کارفرما یا مسئولان واحدهای موضوع ماده 85 قانون کار موظفند کلیه حوادث ناشی از کار را در دفتر ویژه ای که فرم آن از طریق وزارت کار و امور اجتماعی اعلام می گردد ثبت و مراتب را سریعاً به صورت کتبی به اطلاع اداره کار و امور اجتماعی محل برسانند همچنین به استناد ماده 9 آئین نامه حفاظتی کارگاه های ساختمانی و ماده 65 قانون تامین اجتماعی، کارفرما باید وقوع هر گونه حادثه ناشی از کار را ظرف مدت سه روز اداری به شعبه صندوق تامین اجتماعی محل اطلاع دهد و نسبت به تکمیل و ارائه فرم ویژه حادثه اقدام نماید.
فراموش نکنید وقوع حادثه تنها مربوط به واحدهای صنعتی نیست و ممکن است در هر واحد صنفی به وقوع بپیوندد.
نداشتن وسایل ایمنی و حفاظتی در اکثر موارد باعث مقصر اعلام شدن کارفرما بوده که توجه بیشتری را در این بخش می طلبد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مشاور فروش و بازاریابی و وکیل اداره کار